سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسى از شما نگوید خدایا از فتنه به تو پناه مى‏برم چه هیچ کس نیست جز که در فتنه‏اى است ، لیکن آن که پناه خواهد از فتنه‏هاى گمراه کننده پناهد که خداى سبحان فرماید : « بدانید که مال و فرزندان شما فتنه است » ، و معنى آن این است که خدا آنان را به مالها و فرزندان مى‏آزماید تا ناخشنود از روزى وى ، و خشنود از آنرا آشکار نماید ، و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها ، لیکن براى آنکه کارهایى که مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پدید آید ، چه بعضى پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند مى‏شمارند ، و بعضى افزایش مال را پسندند و از کاهش آن ناخرسندند . [ و این از تفسیرهاى شگفت است که از او شنیده شده . ] [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----195593---
بازدید امروز: ----5-----
بازدید دیروز: ----3-----
منتظر ظهور

 
نویسنده: روح الله خراسانی کیا
دوشنبه 86/10/24 ساعت 12:3 عصر

قاسم بن حسن (ع)- ?

نوجوان شهید عاشورا در رکاب سیدالشهدا(ع)، فرزند گرامی امام حسن مجتبی(ع). وی صاحب همانسخن معروف اَحلی منَ العسل در شب عاشوراست که مرگ را شیرین تر از عسل م ی دانست . روز عاشورا سن او به بلوغ نرسیده بود. برای میدان رفتن از امام خویش اجازه خواست. اباعبدالله(ع) چون نگاه به او افکند، وی را به آغوش کشید و گریست، آنگاه اجازه داد. قاسم، خوش سیما بود. سوار بر اسب شدو عازم میدان گشت. رجزی که می خواند، در معرفی خود و مظلومیت حسین(ع) بود.

در جنگی دلاورانه به شهادت رسید. هنگامی که بر زمین افتاد، عمویش اباعبدالله(ع) خود را به بالین او رساند ولی او در حال جان دادن بود. پیکر او را آورد و کنار شهدای اهل بیت قرار داد . در زیارت ناحیه مقدسه که از زبان امام زمان(ع) است، نام او همراه با سلام حضرت مهدی بر او بیان شده و به کیفیت رفتن سیدالشهدا(ع) به بالین او در حال جان دادنش و نفرین قاتلان قاسم و دشواری این لحظه که او عمو را به فریادرسی بخواند و او نتواند یار یاش کند اشاره شده است.تلنگر - ?سیمای حسن در کربلای حسینمی گن شب عاشورا امام حسین(ع) همه را توی خیمه جمع کرد. چند بار اصرار کرد که همه بروند.به نظرم معنی اش این بود که شماها کار خودتون رو کردید اگر امر به معروف و نهی از منکر بود که انجام شد از اینجا به بعد مسأله چیز دیگری است. اما یاران باقی ماندن و نشون دادند تا کجا وفادارند.امام(ع) حرف هایی زد که حرف معمولی نبود قابل درک برای همه نبود. به همه گفت که کجا و چه جوری کشته می شوند اونها هم سراپا گوش بودند اما یک نوجوان انتهای مجلس نشسته بود که دل تو دلش نبود هی این پا و اون پا می شد. امام(ع) همه را نام برد اما اسم او را نگفت نوجوان دلش داشت می ترکید چرا اسم منو نمی برند. کوچکم که باشم خون که دارم. دیگه نتونست طاقت بیاره یک دفعه  صدا زد عموجان آیا من هم ....؟امام(ع) نگاهی به او انداخت گویا نمی خواست از کشته شدن پسر برادرش حرف بزند . مجبور شد سؤال کنه؟ پرسید مرگ را چگونه می بینی و نوجوان یکی از زیباترین تعریف ها را برای مرگ ارائ ه کرد که مرگ برای من از عسل شیری نتر است.خدایا اینها چه ادبی دارند چه جوری با هم حرف می زنند عمو هوای برادر زاده اش دارد و نمی خواهد از مرگ او حرف بزند. برادرزاده آنقدر ادب داره که می خواهد یه جورایی به عمو دلداری بدهد که عمو تو ناراحت نباش مرگ برای من از عسل هم شیرین تره ... من در این وسط خجالت زده ام. از همه چیز از اینکه در مقابل اونهمه ادب و احترام پس چرا اینقدر من از ادب دورم. مرگ برای من چه جوریه، من تو دنیایی زندگی می کنم که همه از مرگ می گریزند، یاد مرگسیاهی و تباهی می آره اصلاً نباید جلوی دیگران حرفش را هم زد. کام همه را تلخ می کند، اونقدر تلخ که هیچ کس تحملش رو نداره حتی خودم.

 ********

قاسم صدا زد عمو جان .... و عمو به طرف او رفت، وقتی رسید دیگر برای قاسم نمی توانست کاریبکند، و جهان شرمنده حسین(ع) شد.ای فرزند امام حسن مجتبی (ع) ای بوی حسن (ع) در کربلای حسین (ع)، ای سیمای حسن (ع) در کربلای حسین(ع) نگاهی، توجهی به سوی ما کن



  • کلمات کلیدی : تقوی
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: روح الله خراسانی کیا
    دوشنبه 86/10/24 ساعت 11:26 صبح

     

     

    السلام علیک با اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک

     

    مقصود امام حسین(ع) از این جمله «من براى امر به معروف و نهى از منکر قیام کردم» چیست؟

    ---------------------------------------

    این سخن، جایگاه اساسى و اصلى امر به معروف و نهى از منکر را نشان مى‏دهد. امام حسین(ع) با این عبارت، مى‏خواهند نقش محورى امر به معروف و نهى از منکر را نشان دهند؛ به گونه‏اى که هدف نهایى قیام خویش را تحقق این امر مى‏دانند. اگر توجهى به جایگاه اصیل امر به معروف و نهى از منکر شود،

    مقصود حضرت از این سخن روشن‏تر خواهد شد. اصل «امر به معروف و نهى از منکر» در تمامى ادیان ابراهیمى مطرح و وظیفه تمامى پیامبران، رسولان، ائمه(ع) و مؤمنان مى‏باشد. این مسأله یک وظیفه شرعى و فقهى صرف نیست؛ بلکه ملاک، معیار و در واقع علت فرستادن رسولان الهى است؛ زیرا عالم مادى، عالم اختلاط خوبى‏ها و بدى‏ها، حق و باطل، خوش‏آیندها و بدآیندها، ظلمت و نور، فضایل و رذایل است و این امور گاهى چنان درهم تنیده مى‏شوند که شناخت آنها و سپس تأسى و عمل به آن، دشوار مى‏گردد. ادیان الهى با شناساندن معروف و منکر و در واقع خوب و بد، حق و باطل، ظلمت و نور، فضایل و رذایل به انسان‏ها و به دنبال آن دستور به انجام معروف‏ها و بازداشتن از منکرها، هدایت الهى را به آدمى مى‏آموزند و او را به صراط مستقیم رهنمون مى‏شوند.

     رسول خدا(ص) درباره اهمیت و جایگاه ویژه امر به معروف و نهى از منکر مى‏فرماید: «کسى که امر به معروف و نهى از منکر کند، جانشین خدا در روى زمین و جانشین کتاب خدا و جانشین رسول خداست».میزان الحکمة، ج 3، ص 80.    و حضرت على(ع) فرموده‏اند: «قوام شریعت [دین‏] امر به معروف و نهى از منکر است».غرر الحکم، ج 2، ص 400.

    قرآن کریم ویژگى «امر به معروف و نهى از منکر» را در مؤمنان، بر اقامه نماز و دادن زکات و اطاعت از خدا و رسولش مقدم مى‏دارد.نگا: توبه، آیه 7.  

     امام باقر(ع) نیز در حدیثى مى‏فرماید: «امر به معروف و نهى از منکر راه پیامبران است. برنامه افراد صالح و شایسته است. واجبى است که سایر واجبات در گرو آن اقامه مى‏شوند. امنیت راه‏ها در سایه آن حاصل مى‏شود. حلیت کسب‏ها به سبب آن است. در سایه امر به معروف و نهى از منکر است که دشمنان را به رعایت انصاف وادار مى‏سازد، ... کارها در سایه امر به معروف و نهى از منکر به سامان مى‏رسد»  بنابراین، اصل امر به معروف و نهى از منکر مخصوص امام حسین(ع) نیست؛ بلکه وظیفه تمامى پیامبران، رسولان، امامان، صالحان و مؤمنان مى‏باشد. اما از آنجا که معروف و منکر در زمان سیدالشهداء(ع) بشدت مختلط گردیده و از سوى دیگر منکر در تمامى ابعاد، رایج شده بود و معروف در تمام ساحت‏هایش متروک مانده بود و این وضعیت منجر به خاموشى دین اسلام و فراموشى سنت نبوى و علوى گشته بود؛ اباعبدالله(ع)، اعتراض به وضع موجود و احیاى سیره رسول خدا(ص) و دین اسلام و دفاع از آن را تنها در سایه امر به معروف و نهى از منکر محقق مى‏دانست. به همین دلیل آن حضرت هدف از قیام خویش را اصلاح جامعه به وسیله امر به معروف و نهى از منکر بیان مى‏کرد: «انى لم اخرج اشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى(ص) ارید ان آمر بالمعروف و انهى عن المنکر». بحارالانوار، ج 44، باب 37، ح

  • کلمات کلیدی : تقوی
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: روح الله خراسانی کیا
    دوشنبه 86/10/24 ساعت 11:21 صبح

     

     

     

     

    کشتى نوح در کربلا

     

    در طوفان جهانى حضرت نوح علیه السلام ، کشتى نوح در همه زمین ( که بصورت دریا درآمده بود) گشت تا رسید به سرزمین کربلا، حضرت نوح احساس کرد، کشتى درمانده و زمین آن را مى کشد، حضرت نوح به گمان غرق کشتى ترسید، و جریان را به خدا عرضه داشت ، جبرئیل بر او نازل شد و گفت : در این سرزمین حضرت امام حسین علیه السلام سبط حضرت محمّد خاتم پیامبران (ص ) و فرزند حضرت على خاتم اوصیاء علیه السلام را مى کشند.
    حضرت نوح عرض کرد، قاتل او کیست ؟ جبرئیل گفت : قاتل او کسى است که اهل هفت آسمان و زمین او را لعنت مى کنند، حضرت نوح علیه السلام چهار بار بر قاتل امام حسین علیه السلام لعنت گفت ، آنگاه کشتى به حرکت در آمد، و سرانجام در کوه جودى (در ناحیه شام ) مستقر شد.

    بحار الانوار ج 4 ص 243.
    داستانهایى از زمین کربلا

    مرور سلمان (ره ) به کربلا

    روایت شده است ، وقتى که جناب سلمان (ره ) از جانب امیرالمؤمنین علیه السلام به حکومت مداین مأ مور گردید، و عازم مدائن شد، آن عالى مقام با کاروانى همراه شد، و به درازگوشى سوار شده بود به منزل مى رفتند.
    و قانون آن جناب بود که یک فرسخ راه را سوار الاغ میشد، و یک فرسخ راه را پیاده مى رفت تا آن حیوان هم ناراحت نشود، و در میان اهل قافله قانونِ مراعات احوال حیوانِ مرکوب آن جناب معروف و معلوم شده بود.
    در منزلى از منازل که نوبت سوارى الاغ بود، آنجناب سوار شده و به قدر نیم فرسخ سوار بود، که ناگاه اهل قافله دیدند، آن جناب بى اختیار از الاغ مرکوب خود پیاده شد، و بى اختیار خود را به زمین انداخت و زمین را به آغوش کشید، و مانند ابر بهارى زار زار میگریست ، اهل قافله متعجب شدند وبه سوى ایشان متو جّه شدند.
    ناگاه دیدند بعد از زمانى از آن زمین گریان و نالان برخاست وچند قدم راه رفت ، باز خود را به زمین افکند، صداى گریه و ناله بلند کرد، زمانى با شدّت گریست ، بعد از آن قدرى رفته باز خود را به زمین افکند، با شدّت تمام صیحه و ضجّه زده ، مانند زن ثلکى مى گریست و مى نالید تا این که براى اهل قافله معلوم شد که آن زمین ،زمین کربلا است .

    کشکول النور: ج 1 ص 282.
    داستانهایى از زمین کربلا

     



  • کلمات کلیدی : تقوی
  •     نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • سال نو مبارک
    ادعایی بزرگ
    این است زندگی مقام معظم رهبری
    ازدواج حضرت علی ع و حضرت فاطمه س
    چرا به دنیا آمده ایم؟!!!
    [عناوین آرشیوشده]