سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در خردسالی نیاموزد، در بزرگسالی پیش نیفتد . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----195667---
بازدید امروز: ----2-----
بازدید دیروز: ----10-----
منتظر ظهور

 
نویسنده: روح الله خراسانی کیا
شنبه 86/6/24 ساعت 9:52 صبح

روزه فقط امساک از اکل و شرب نیست، بلکه شرائطى دیگر هم همراه آن است، تعهد و مسؤولیتهاى انسان در برابر روزه، این فریضه الهى زیاد است.

روزه چهار گروه مقبول نیست
حضرت صادق(علیه السلام) فرمود: لا صیام لمن عصى الامام، و لا صیام لعبد آبق حتى یرجع، و لا صیام لامراة ناشزة حتى تتوب، و لا صیام لولد عاق حتى یبر، (1) روزه نیست‏براى کسى که امام و پیشواى خود را نافرمانى کند و از او اطاعت ننماید، و صحیح نیست روزه عبد فرارى، تا مراجعت کند و به خدمت‏باز نگردد، و روزه زن ناشزه درست نمى‏باشد تا توبه کند و در اختیار همسرش قرار گیرد و همچنین روزه فرزند عاق شده پدر و مادر تا خوب نشود و اصلاح نگردد، مورد قبول قرار نمى‏گیرد، و روزه به حساب نمى‏آید



 

 بلى یکى از ابعاد سیاسى این حدیث‏شریف، اطاعت و فرمانبرى پیروان و رهروان مسلمان از راهبر و پیشواى مذهبى است. فاطمه (سلام الله علیها) در آداب صائم سخن مى‏گوید
حضرت فاطمه (علیها السلام) سیده نسوان عالم در آداب روزه‏دار مى‏فرماید: عن جعفر بن محمد عن آبائه عن فاطمه (علیهم السلام): «انها قالت: ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه‏» (2) .
جعفر بن محمد (علیهما السلام) از آباء گرامش از فاطمه دخت گرام رسول الله (صلى الله علیهم اجمعین) روایت مى‏نماید: که حضرت زهرا (علیها السلام) فرمود: صائم با روزه خویش کارى نکرده (یعنى حق روزه را ادا نکرده) هرگاه زبان و گوش و چشم و جوارحش را از (آنچه که بر آنها حرام است) حفظ نکرده باشد.
یعنى روزه یک مسماى واقعى از حفظ شکم از کل خوردنیها و نوشیدنیها و مبطلات دیگر و خلاصه‏اى از اجتناب از گناهان و معصیت‏خداوند مى‏باشد، زیرا روزه‏دار بدون پرهیز از تمامى محرمات روزه واقعى را در خویش تحقق نبخشیده است.

پنج ‏خصلت موجب افطار روزه و بطلان وضوء مى‏شود.
اگرچه امروز فقهاى عالى مقام این موارد را مبطل روزه و وضوء نمى‏دانند زیرا کمتر کسى است در زمان ما و فرهنگ طاغوت زده و غرب زده ما از این اوصاف رذیله بپرهیزد، آن خصال پنج گانه از بیان پیامبر گرامى اسلام چنین است: «خمس خصال یفطرن الصائم، و ینقضن الوضوء الکذب، و الغیبة و النمیمة، و النظر بشهوة، و الیمین الکاذبة‏» (3)
پنج صفت است که روزه را باطل و وضوء را مى‏شکند، دروغ و غیبت و سخن چینى و نظر شهوت انگیز، و قسم دروغ.
این اوصاف ذمیمه براستى اثر معنوى و روحانى روزه و وضوء که یک عبادت است در اسلام خنثى مى‏کند، و اجر و ثواب روزه و وضوء را نابود مى‏نماید.

کیفیت روزه دارى از صحف ادریس علیه السلام
درصحف ادریس (علیه السلام) است: «اذا دخلتم فى الصیام فطهروا نفوسکم من کل دنس و نجس و صوموا لله بقلوب خالصة صافیة منزهة عن الافکار السیئة و الهواجس المنکرة فان الله سیحبس القلوب اللطخة و النیات المدخولة و مع صیام افواهکم من الماکل، فلتصم جوارحکم من الماثم فان الله لا یرضى منکم ان تصوموا من المطاعم فقط لکن من المناکیر کلها و الفواحش باسرها» (4) حضرت ادریس پیامبر (علیه السلام) در صحف خویش فرمود: هرگاه وارد ماه صیام شدید، پس خویشتن را از هر پلیدى و ناپاکى پاک سازید، (درون خود را براى پذیرش عبادت ویژه خداوند پاکسازى نمائید) و روزه بگیرید براى خداوند با قلبى خالص و نورانى و پاک از فکرهاى بد، و صداهاى نامفهوم و بى معنى و زشت، زیرا خداوند حبس مى‏نماید دلهاى ناپاک و نیتهاى غیر خالص شما را و دهنهاى شما نباید فقط با امساک از خوردنیها صائم و روزه‏دار باشد. بلکه باید جوارح شما از گناهان نیز روزه باشد (یعنى اعضاء شما هم باید از معصیت‏خدا امساک نماید) و همانا خداوند راضى نمى‏گردد و خشنود نمى‏شود از شما به اینکه فقط از خوردنیها پرهیز کنید، بلکه از کل منکرات و زشتیها باید پرهیز نمائید تا آنجا که تغییر حالت پیدا کنید.

اثرات منفى غیبت و نمامى در روزه
امام رضا علیه السلام فرمود: «اجتنبوا الغیبة غیبة المؤمن، و احذرو النمیمة، فانهما یفطران الصائم و لا غیبة الفاجر و شارب الخمر و اللاعب بالشطرنج و القمار» (5)
از غیبت مؤمن اجتناب کنید، و از نمامى بپرهیزید، براستى که غیبت و نمامى روزه صائم را باطل مى‏نماید، (و اثرات و ثواب روزه را زایل مى‏گرداند)، ولى از فاجر و شارب الخمر و شطرنج‏باز و قمار باز غیبتى نیست، (یعنى آنان از خود هتک حرمت نموده‏اند،و آبرو از خویش برده‏اند).

روزه حجاب زبان و گوش و چشم از گناه است
از فقه الرضا (علیه السلام) روایت‏شده که حضرت رضا (علیه السلام) در رابطه با شرائط روزه و روزه‏دارى چنین فرمود: «و اعلم یرحمک الله ان الصوم حجاب ضربه الله عزوجل على الالسن و الاسماع و الابصار و سائر الجوارح لما له فى عادة من شره و طهارة تلک الحقیقة حتى یستر به من النار، و قد جعل الله على کل جارحة حقا للصیام فمن ادى حقها کان صائما و من ترک شیئا منها نقص من فضل صومه بحسب ما ترک منها» (6) .
بدان (اى روزه‏دار) خداى رحمتت کند، که براستى روزه ستر و حجابى است، که خداوند او را بر زبانها و گوشها و چشمها و سائر جوارح زده است، هرگاه معتاد بر زشتیها و شر و فساد باشند، (چون زبان و گوش و چشم و سایر جوارح هرگاه تحت کنترل دقیق ایمان و دین شخص باشند، از شر آنان کاملا در امان مى‏باشد) که طهارت (و حجاب صوم) بر اسماع و ابصار و غیره، او را از آتش جهنم مى‏پوشاند و حجابى محکم از آتش براى او خواهند شد. به تحقیق خداوند بر هر «آدم‏» خسته‏اى براى روزه گرفتن حقى مقرر فرموده است، پس اگر آن حق را اداء کند (و به خوبى حق روزه‏دارى را به جاى آورد) هرآینه صائم و روزه‏دار است، (یعنى به جاى آورده حق روزه را) و هر کس بعضى از آن شرایط را ترک نموده، از فضیلت و ثواب روزه‏اش به قدر و بحسب آنچه ترک کرده کاسته است.

------------ --------- --------- --------- ---
پى ‏نوشت‏ها:
1.وقایع الایام خیابانى، ص 432
2.بحار الانوار، ج 96، ص 295
 
3.نهج الفصاحه، حدیث 1459
4.نقل از وقایع الایام خیابانى، ص 431
 
5.فقه الرضا (علیه السلام)
6.مستدرک الوسائل، نقل از وقایع الایام خیابانى، ص 432
7.روزه، درمان بیماریهاى روح و جسم ص 72

 

 



  • کلمات کلیدی : تقوی
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: روح الله خراسانی کیا
    پنج شنبه 86/6/22 ساعت 10:56 صبح

    و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش تردید

    کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :

    تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه و عشق و انتخاب آن خطا کردم

    و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید

    کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست

    و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

    میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

    نمی دانم چرا ؟

    شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز

    برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

    شکوفه های نگاه توست که عطر خاطره های دور را به یادم می آرد

    سخاوت دستهای زیبای توست که گل عشق در باغچه خانه مان می کارد
    واژه های قشنگ و پر معنای توست که در دفتر عشقم به یادگار می ماند

    اندوه از دست دادن توست که غبار مرگ بر دلم می افشاند

    اندیشیدن به چشمان بی پروای توست که خواب ناز را از دیدگانم می رباید
    پیوند دستهای من و توست که شوق زندگی در دلم می رویاند

    وعده های پر امید توست که برایم نوید خوشبختی به ارمغان می آرد

    شبنم اشکهای توست که بر چهره ام گلهای غم می کارد

    صدای آشنای توست که مرا پیوسته به سوی خود می خواند

    من از او شور وحال و گرمی واحساس میخواهم

    من او را پاکتر از غنچه های یاس میخواهم

    من به غیر از تو نخواهم ،چه بدانی، چه ندانی

    از درت روی نتابم ،چه بخوانی ،چه برانی

    دل من میل تو دارد، چه بجوئی، چه نجوئی



  • کلمات کلیدی : تقوی
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: روح الله خراسانی کیا
    پنج شنبه 86/6/22 ساعت 10:52 صبح

    تا کسی به یاد خدا گریه نکرده باشد، لذت با خدا بودن و مناجات با او را درک نمی‌کند. ترشخ غدد اشکلی مانند ترشح غدد بزاقی است. همان طور که وقتی غدد بزاقی‌مان ترشح کند، لذت غذا را درک می‌کنیم، وقتی هم غدد اشکلی‌مان ترشح بکند، لذت عشق به خدا را درک می‌کنیم. از این رو در یک کلام می‌توان گفت: قطره‌های اشکی که به یاد خدا می‌ریزیم، جرعه‌های عشقی است که به کام دل می‌ریزیم. با گریه به یاد خدا شعله عشق و لذتی در دل گریه‌کننده برافروخته می‌شود که با هیچ عشق و لذت دیگری قابل مقایسه نیست و اگر این عشق و لذت ارتباط با خدا نبود، هیچ دین آسمانی پایدار نمی‌شد.

     

    اگر کسی نتواند در شبانه روز وقتی را برای گریه کردن به یاد خدا اختصاص دهد، شقاوتمند است. گریه اکسیری است که مس وجود آدمی را طلا می‌کند. ما به دو صورت می‌توانیم خودسازی کنیم: یکی به این صورت که لیستی از فضائل و رذائل اخلاقی را تهیه کنیم و پیش روی خود بگذاریم و هر روز بکوشیم، خود را از رذیلتی پیراسته و به فضیلتی آراسته کنیم. من توصیه می‌کنم، هرگز چنین چیزی را دنبال نکنید؛ چون تقریباً فایده‌ای ندارد. آن مثل این است که خواسته باشیم، غذایی را به زور به حلقوم کسی فرو کنیم. نتیجه‌اش این است که او حق می‌زند و بالا می‌آورد. صورت دیگر این است که قلب خود را با قطره‌های اشک غسل بدهیم و در درون خود ریشه رذائل را بخشکانیم و درخت فضائل آبیاری کنیم و تنومند سازیم. خوشا به حال کسی چنین کند.

     

    خلاصه سخن این که سعادت دنیا و آخرت ما در گریه به یاد خدا نهفته است و این که شیعه امت گریه است، از امتیازاتی است که کمتر مردمی از آن برخوردار است.

     

    اینک برای آگاهی بیش‌تر شما را به نکات ذیل توجه می‌دهم.

     

     

     

    1. توضیحی درباره گریه

     

    گریه علیرغم آن که در ظاهر حاکی از اندوه و درد و مصیبت است و برای بسیاری ناخوشایند و نفرت‌آمیز است، در باطن بسیار لذت‌بخش و خوشایند و شفابخش است. هم جسم را صفا و شفا می‌دهد و هم روح را. جسم را از بیماری‌‌های جسمی و روح را از بیماری‌های روحی.

     

    گفتنی است که ریختن اشک ممکن است، دو علت داشته باشد: علت جسمی و علت روانی. علت جسمی مانند: رفتن گرد یا خار در چشم یا خرد کردن پیاز و یا بیماری چشم و مانند آنها، و علت روانی مانند ترس، اندوه و شوق و مانند آنها. باید دانست که هرگز به اشک ریختنی که بر اثر علت جسمی باشد، گریه نمی‌گویند. گریه آن اشک ریختنی است که بر اثر علتی روحی و روانی مانند ترس از عذاب خدا یا فراق از او یا اندوه بر مصیبتی امام حسین(ع) و مانند آنها پدید آید.

     

    به تعبیر دیگر گریه عبارت از ریختن اشکی است که ناشی از احساسی باطنی باشد. توضیح این که ما دو نوع احساس داریم: احساس ظاهری مانند حس چشایی، حس بینایی و مانند آنها، و احساس باطنی مانند حس اندوه، شادی، خشم، ترس و مانند آنها.

     

    فرایند گریه چنین است که بر اثر احساسی باطنی و روحی مثل ترس و اندوه و تأثیرگذاری آن در جسم و غدد اشکی قطره‌های اشک از گونه‌ها جاری می‌شود و از رهگذر آن مواد سمی یا زاید جسم و روح دفع می‌شود و با دفع آنها سلامت و قوت جسمی و روحی خاصی حاصل می‌گردد.

     

    گریه را می‌توان به اعتباری به گریه طبیعی و گریه تصنعی تقسیم کرد:

     

    گریه طبیعی گریه‌ای است که به طور عادی و بدون دخالت جدّی گریه‌کننده پدید می‌آید و این در حالی است که عامل باطنی گریه مثل ترس، اندوه و شوق به طور طبیعی در دل و روح آدمی وجود داشته باشد.

     

    اما گریه تصنعی آن است که جز با دخالت جدّی گریه‌کننده به وجود نمی‌آید و در وقتی است که عامل باطنی گریه در دل و روح آدمی نباشد. از این نوع گریه در روایات به «تباکی» یعنی خود را به گریه کردن زدن و خود را شبیه گریه‌کنندگان درآوردن تعبیر شده است.

     

     

     

     

     

    2. اشک شراب عشق

     

    * گویند: در تورات آمده است که خدای تعالی فرمود: لا یبکی عبدی من خشیتی ، إلا سقیته من رحیق مختوم(مستدرک الوسائل - المیرزا النوری ج 11 ص 241)؛ بنده‌ام از ترسم نمی‌گرید، مگر آن که به او از باده‌ نابی که دست کسی به آن نرسیده است، می‌نوشانم.

     

    شاید مراد این باشد که خدا در آخرت چنین شرابی را به گریه‌کننده می‌نوشاند؛ اما تلقی من این است که این شراب در همین دنیا نیز به او نوشانده می‌شود. پنهان نیست که در روایات فراوانی از لذت و حلاوت عبادت خدا سخن رفته است و تردیدی نمی‌توان داشت که مراد از آن در همین دنیا و به هنگام عبادت خداست.

     

    * در مناجات المطیعین امام سجاد(ع) آمده است: اللهم احملنا فی سفن نجاتک ، ومتعنا بلذیذ مناجاتک ، وأوردنا حیاض حبک ، وأذقنا حلاوة ودک وقربک(الصحیفة السجادیة (ابطحی)- الامام زین العابدین (ع) ص 410)؛ خدایا ما را در کشتی‌های نجات خود سوار کن و ما از لذت مناجات خود بهره‌مند ساز و ما را به حوزهای حبّ خود درآور و به ما شیرینی دوستی و قرب خودت را بچشان.

     

    * نیز در مناجات المحبین آن امام آمده است: إلهی من ذا الذی ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا ، ومن ذا الذی أنس بقربک فابتغى عنک حولا(الصحیفة السجادیة (ابطحی)- الامام زین العابدین (ع) ص 413)؛ خدایا کیست آن که شیرینی محبت تو را بچشد و جز تو را بخواهد و کیست آن که به قرب تو انس بگیرد و بخواهد از تو روی بگرداند.

     

     

     

    3. رابطه گریه با رقت قلب و خلوص

     

    گریه حتی نوع تصنعی آن در صورتی به وجود می‌آید که انقلابی در دل و روح حاصل شود و به عبارت دیگر توافق و تطابقی میان ظاهر و باطن پدید آید. خلوص هم چیزی جز این توافق و تطابق نیست. گریه و خلوص تأثیر متقابل در یکدیگر دارند. همچنان که خلوص برای گریه لازم است، گریه نیز باعث خلوص می‌شود.

     

    امام صادق(ع) در این زمینه می‌فرماید: إذا رق أحدکم فلیدع فان القلب لا یرق حتى یخلص(وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 7 ص 72)؛ هرگاه هریک از شما رقت قلب پیدا کرد، دعا کند؛ زیرا قلب رقت پیدا نمی‌کند، مگر وقتی خلوص پیدا کرده‌باشد.

     

    نیز فرمود: إذا اقشعر جلدک ودمعت عیناک ووجل قلبک فدونک دونک وقد قصد قصدک(وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 7 ص 72)؛ هرگاه پوستت به لرزه درآمد و چشمانت اشکت ریخت و دلت ترس پیدا کرد، بگیر بگیر که قصدت حاصل شده است.

     

     

     

    4. رابطه گریه با تقرّب به خدا

     

    کسی که نتواند گریه کند، قرب الهی را نمی‌تواند احساس کند. خدا نزد دل شکسته است.

     

    * امام صادق(ع) به ابوبصیر فرمود: تباکى ولو مثل رأس الذباب إن أبی کان یقول : إن أقرب ما یکون العبد من الرب عز وجل وهو ساجد باک- وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 7 ص 74)؛ خود را به گریه بزن تا گریه‌ات بگیرد، اگرچه به اندازه سر مگسی باشد؛ زیرا پدرم می‌گفت: نزدیک‌ترین بنده به خدا کسی است که در حال سجده بگرید.

     

    * امام باقر(ع) فرمود: یکی از نجواهایی که خدا با موسی(ع) در کوه طور این بود که فرمود: یا موسى أبلغ قومک أنه ما یتقرب إلی المتقربون بمثل البکاء من خشیتی قال موسى : یا أکرم الاکرمین ، فماذا أثبتهم على ذلک ؟ قال : هم فی الرفیق الاعلى لا یشرکهم فیه أحد(بحار الأنوار - العلامة المجلسی ج 90 ص 331)؛ ای موسی! به قومت ابلاغ کن که هیچ تقرّب‌جوینده‌ای به من تقرّب پیدا نمی‌کند، مگر با گریستن از ترسم. موسی پرسید: ای گرامی‌ترین گرامیان! بر آن به آنان چه پاداشی می‌دهی؟ فرمود: آنان در عالم بالا مقامی دارند که هیچ‌کسی به آن نمی‌رسد.

     

     

     

    5. رابطه گریه با محبت و رحمت خدا

     

    گریه معجزه می‌کند. حتی اگر گفته شود که گریه کلید در رحمت الهی است، نباید تعجب کرد.

     

    * امام سجاد فرمود: ما من قطرة أحب إلى الله من قطرتین : قطرة دم فی سبیل الله ، وقطرة دمعة فی سواد اللیل لا یرید بها عبد إلا الله عز وجل(وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 7 ص 75)؛ هیچ قطره‌ای نزد خدا دوست‌داشتنی‌تر از دو قطره نیست: یکی قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و دیگر قطره اشکی که در نیمه شب ریخته شود، در حالی که با آن جز خدای عزوجل را نخواهد.

     

    * رسول خدا(ص) فرمود: إذا أحب الله عبدا نصب فی قلبه نائحة من الحزن ، فان الله یحب کل قلب حزین(وسائل الشیعة (آل البیت ) - الحر العاملی ج 7 ص 76)؛ هرگاه خدا بنده‌ای را دوست داشته باشد، در دلش شیون اندوه برپا می‌دارد؛ زیرا خدا هر دل اندوهگینی را دوست دارد.

     

    * امام علی(ع) فرمود: بکاء العیون وخشیة القلوب من رحمة الله تعالى ، فإذا وجدتموها فاغتنموا الدعاء ، ولو أن عبدا بکى فی أمة لرحم الله تعالى تلک الامة لبکاء ذلک العبد(مکارم الأخلاق- الشیخ الطبرسی ص 317)؛ گریستن چشم‌ها و ترس دل‌ها از رحمت و محبت خدای تعالی است. هرگاه به آن دست یافتید، دعا را مغتنم شمارید. اگر بنده‌ای در میان امتی بگرید، خدای تعالی به خاطر گریه آن بنده بر آن امت رحمت آورد.

     

    * امام صادق(ع) فرمود: ما من شئ إلا وله کیل أو وزن إلا الدموع ، فان القطرة منها تطفی بحارا من نار وإذا اغرورقت العین بمائها لم یرهق وجهه قتر ولا ذلة ، فإذا فاضت حرمه الله على النار ، ولو أن باکیا بکى فی امة لرحموا(بحار الأنوار - العلامة المجلسی ج90 ص 331)؛ هیچ چیزی نیست، مگر آن که پیمان و وزنی دارد، جز اشک که قطره‌ای از آن دریایی از آتش را خاموش می‌کند و هرگاه اشک در چشم کسی بغلتد، بر چهره‌اش گرد خواری نمی‌نشیند و چون جاری شود، خدا آن را بر آتش حرام می‌گرداند و اگر در میان امتی گریه‌کننده‌ای بگرید، مورد رحمت واقع می‌شوند

     



  • کلمات کلیدی : تقوی
  •     نظرات دیگران ( )
    نویسنده: روح الله خراسانی کیا
    شنبه 86/6/3 ساعت 12:27 عصر
     

    در آرزوی وصال

    همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

    چه زیان که این گدا هم برسد به آرزویی

    انتظار ماندن در آرزوی وصال است.انتظار پر کشیدن به سوی میعاد است که در آنجا به روی از راه رسیدگان در می گشایند.انتظار لحظه ناب تطهیر است.مهلتی برای عشق ورزیدن و خلوص است که گاه تلخ مینماید در تحمل فراق و گاه شیرین است به سودای لقاء.انتظار داغی است که بر سینه عشاق میزنند تا آن هنگام که سفیران دوست می آیند و شایستگان دیدار را با خود می برند.

    آنان که این داغ بر سینه ندارند بمانند و نیایند.انتظار گاهی زود به پایان می رسد و تنها در آمدنی و رفتنی خلاصه می گردد و گاه طولانی است؛در حکم کوره ای گداخته که جانها را به آبدیدگی آهن تفتیده بدل می سازد.اما انتظار طولانی هم سرانجام روزی به پایان می رسد اگر واقعا منتظر باشیم......

    و وصال ؛فرجام این انتظار است؛همان نسیم بهاریست که لاله ها را به شکفتن وا می دارد .

    شهری است که به پاداش آن همه صبر،درجان تشنه ی منتظری می ریزند.

    روز و شب اندر نمازم تا که رخسارت ببینم

    یا به رازم در کلیسا روی مهتابت ببینم

    همچو مجنون سر نهم اندر بیابان تا که لیلی

    لعل خونی،چشم هستی،روی چون ماهت ببینم

    هر کجا نظر فکندم،هر کجایی سر کشیدم

    مست هر میخانه گشتم روی شادابت ندیدم

    کم شود مهر از دل هر کس نبیند روی یار

    مهر من افزون بگردد گرچه در خوابت ببینم

     



  • کلمات کلیدی : تقوی
  •     نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • سال نو مبارک
    ادعایی بزرگ
    این است زندگی مقام معظم رهبری
    ازدواج حضرت علی ع و حضرت فاطمه س
    چرا به دنیا آمده ایم؟!!!
    [عناوین آرشیوشده]